ب. آسیبهاى روحى – روانى
?? ضعف حافظه، حواس پرتى و ناتوانى در تمرکز فکرى همان گونه که گذشت، یکى از پى آمدهاى خودارضایى، ضعف و تحلیل قواى جسمانى است و این به نوبه خودناشى از اختلال در عملکرد سیستم مغز و اعصاب است. اختلال در این سیستم موجب مىشود که بخش حافظه کارایى لازم را نداشته باشد. علاوه بر این، شخصِ مبتلا به خودارضایى به خاطر تمرکز در این عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسى، حواس پرت و ناتوان در تمرکز فکرى است که این خود عامل دیگرى براى کاهش مستمر حافظه است. از عوامل حفظ و تقویت حافظه آن است که فرد به کارهاى علمى و فکرى مشغول باشد در حالى که شخص خودارضا از کارهاى علمى و فکرى باز مىماند و این خود عامل دیگرى براى ضعف حافظه چنین اشخاصى است.?? اضطراب دلهره و دلواپسى از ویژگىهایى است که دائماً فرد خودارضا را رها نمىکند، او مرتب با خود درگیر نمىتواند باخودکنارآید.افکارآشفته، وسواس
فکرى، بى ثباتى، درهم ریختگى فکرى دامن گیر اوست: «نکند کسى بفهمد»، «کى و چگونه این کار را تکرار کنم»، «کى مىشود نجات پیدا کنم» و.. لحظهاى آرام و قرار ندارد، سرزنش و تحقیر خود به علت ارتکاب گناه، شخصیت او را در هم
مىکوبد. گاهى تأخیر در ترک و این که بعد از ترک چه مىشود، امان او را مىگیرد. … آیا با ترکِ خودارضایى باز هم علائم آن باقى مىماند. «امضا: همدم مرگ» … آیاپس از ترک مىتوانم ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم؟ آیا بخشوده خواهم شد؟
3. افسردگى بى احساسى و بى تفاوتى، بى نشاطى و بى ذوقى، سستى و گوشهگیرى، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنرى، ورزشى، مسائل معنوى و… همگى از نشانههاى بارز و حتمى افسردگى است.
4. پرخاشگرى و بداخلاقى شخصِ خودارضا نسبت به کوچکترین محرک محیطى حساس است، حوصله گفت و گو با دیگران را ندارد، زود رنج است و سریعاً از کوره در مىرود، به نور زیاد، صدا، رفت و آمد و… حساسیت فوقالعاده دارد.
5. یأس از زندگى … در سنین ?? یا ?? سالگى دو مرتبه دست به خودکشى زدم ولى موفق نشدم، اکنون در میان توفان مرگبارى به این سو و آن سو مىروم، شاید هم یک سویش نابودى باشد. «نامهاى از یک جوان» … تصمیم گرفتهام اگر راهى برایم نباشد خودکشى کنم…. «دختر ?? ساله تهرانى»
6. از بین رفتن خلاقیتها، توانایىها و سرکوب شدن استعدادها.
.7 عدم اعتماد به نفس و احساس حقارت، ضعف اراده.
ج) آسیبهاى اجتماعى
هوس باز و بىبند و بار شدن و اعتیاد به ارضاى جنسى نامشروع. بى عاطفه، کم رو و خجل. از بین رفتن صفاى دل و بى علاقهگى نسبت به امور معنوى، مجالس دعا، جماعات و… . احساس گناه، عذاب وجدان. عدم میل به تحصیل، مطالعه، تحقیقات علمى و فعالیتهاى فکرى. خودارضایى یک حس گریز از اجتماع پدید مىآورد که در اثر افراط و تکرار در او ریشهدارتر خواهد شد. فرد در گوشهاى خود را منزوى و به افکار دور و دارز مىپردازد. توجه به لذات شخصى، سبب سستى روابط اجتماعى مىگردد و حیات جمعى را دچار مخاطره مىسازد. فردِ خودارضا به غیر از میل به انزواجویى در عرصه اجتماعى نیز با مردم جوششى ندارد و از زندگى جمع احساس لذت نمىکند. اینجاست که نه تنها شخصیت اجتماعى و انسانى چنین افرادى تدریجاً متزلزل شده بلکه جامعه نیز از وجود نیرو جوان و پرانرژى محروم گردیده است و در دراز مدت موجب اختلال در نظام اجتماعى مىشود. این دسته از آسیبها عبارت اند از:
بى آبرویى؛
انزواى اجتماعى، طرد شدن از جامعه و مشکل دوست یابى؛ مشکلاتى در ازدواج از قبیل: عدم پذیرش در خواستگارى اکنون خواستگاران فراوانى دارم که هر یک از دیگرى بهتر هستند. به دلیل همین مسأله (خودارضایى و از دست دادن بکارت) است که مجبورم به خواستگارانم جواب رد بدهم بدون اینکه پدر و مادرم علت نپذیرفتن من را بدانند. «دخترى ?? ساله از تهران»
بر اثر خودارضایى دامنم لکه دار شده و حالا خواستگاران فراوانى دارم که هرکدام از دیگرى بهتر است. به من بگویید چه کار کنم. «نامهاى از یک دختر جوان» بى میلى به ازدواج و تأخیر در آن بى میلى به همسر ناتوانى در مقاربت صحیح و ارضاى جنسى خود و همسر ناسازگارى خانوادگى سرد بودن کانون خانواده ناتوانى در برابر مشکلات و سختىها پس از ازدواج طلاق و متزلزل شدن کانون خانواده ?? افت تحصیلى این کار روى تحصیلات من به شدت اثر گذاشت، من که تا سال سوم راهمایى جزء شاگردان خوب کلاس بودم، در سال سوم راهنمایى، ثلث اول یک تجدیدى آوردم. «دختر ?? ساله» ?? مشکلات خانوادگى؛